هوزيا

فصل : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14


فصل   11

1  هنگامی‌ كه‌ اسرائیل‌ طفل‌ بود، او را دوست‌ داشتم‌ و پسر خود را از مصر خواندم‌.
2  هر قدر كه‌ ایشان‌ را بیشتر دعوت‌ كردند، بیشتر از ایشان‌ دور رفتند و برای‌ بعلیم‌ قربانی‌ گذرانیدند و به‌ جهت‌ بتهای‌ تراشیده‌ بخور سوزانیدند.
3  و من‌ راه‌ رفتن‌ را به‌ افرایم‌ تعلیم‌ دادم‌ و او را به‌ بازوها برداشتم‌، اما ایشان‌ ندانستند كه‌ من‌ ایشان‌ را شفا داده‌ام‌.
4  ایشان‌ را به‌ ریسمانهای‌ انسان‌ و به‌ بندهای‌ محبت‌ جذب‌ نمودم‌ و به‌ جهت‌ ایشان‌ مثل‌ كسانی‌ بودم‌ كه‌ یوغ‌ را از گردن‌ایشان‌ برمی‌دارند و خوراك‌ پیش‌ روی‌ ایشان‌ نهادم‌.
5  به‌ زمین‌ مصر نخواهد برگشت‌، اما آشور پادشاه‌ ایشان‌ خواهد شد چونكه‌ از بازگشت‌ نمودن‌ ابا كردند.
6  شمشیر بر شهرهایش‌ هجوم‌ خواهد آورد و پشت‌بندهایش‌ را به‌ سبب‌ مشورت‌های‌ ایشان‌ معدوم‌ و نابود خواهد ساخت‌.
7  و قوم‌ من‌ جازم‌ شدند كه‌ از من‌ مرتدّ گردند. و هر چند ایشان‌ را بسوی‌ حضرت‌ اعلی‌ دعوت‌ نمایند، لكن‌ كسی‌ خویشتن‌ را برنمی‌افرازد.
8  ای‌ افرایم‌ چگونه‌ تو را ترك‌ كنم‌ و ای‌ اسرائیل‌ چگونه‌ تو را تسلیم‌ نمایم‌؟ چگونه‌ تو را مثل‌ اَدْمَه‌ نمایم‌ و تو را مثل‌ صبوئیم‌ سازم‌؟ دل‌ من‌ در اندرونم‌ منقلب‌ شده‌ و رقّت‌های‌ من‌ با هم‌ مشتعل‌ شده‌ است‌.
9  حدّت‌ خشم‌ خود را جاری‌ نخواهم‌ ساخت‌ و بار دیگر افرایم‌ را هلاك‌ نخواهم‌ نمود زیرا خدا هستم‌ وانسان‌ نی‌ و در میان‌ تو قدّوس‌ هستم‌، پس‌ به‌ غضب‌ نخواهم‌ آمد.
10  ایشـان‌ خداوند را پیروی‌ خواهند نمود. او مثل‌ شیر غرّش‌ خواهـد نمـود و چون‌ غرّش‌ نماید فرزندان‌ از مغرب‌ به‌ لـرزه‌ خواهنـد آمـد.
11  مثل‌ مرغان‌ از مصر و مانند كبوتران‌ از زمین‌ آشور لرزان‌ خواهند آمد. خداوند می‌گوید كه‌ ایشان‌ را در خانه‌های‌ ایشان‌ ساكن‌ خواهم‌ گردانید.
12  افرایم‌ مرا به‌ دروغها و خاندان‌ اسرائیل‌ به‌ مكرها احاطه‌ كرده‌اند و یهودا هنوز با خدا و با قدّوس‌ امین‌ ناپایدار است‌.