يشوع

فصل : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24


فصل   6

1  (و اریحا به‌ سبب‌ بنی‌اسرائیل‌ سخت‌ بسته‌شد، به‌ طوری‌ كه‌ كسی‌ به‌ آن‌ رفت‌ و آمد نمی‌كرد.)
2  و یهُوَه‌ به‌ یوشع‌ گفت‌: «ببین‌ اریحا و مَلِكَش‌ و مردان‌ جنگی‌ را به‌ دست‌ تو تسلیم‌ كردم‌.
3  پس‌ شما یعنی‌ همۀ مردان‌ جنگی‌، شهر را طواف‌ كنید، و یك‌ مرتبه‌ دور شهر بگردید، و شش‌ روز چنین‌ كن‌.
4  و هفت‌ كاهن‌ پیش‌ تابوت‌، هفت‌ كَرِنّای‌ یوبیل‌ بردارند، و در روز هفتم‌ شهر را هفت‌ مرتبه‌ طواف‌ كنید، و كاهنان‌ كَرِنّاها را بنوازند.
5  و چون‌ بوق‌ یوبیل‌ كشیده‌ شود و شما آواز كَرِنّا را بشنوید، تمامی‌ قوم‌ به‌ آواز بلند صدا كنند، و حصار شهر به‌ زمین‌ خواهد افتاد، و هر كس‌ از قوم‌ پیش‌ روی‌ خود برآید.»
6  پس‌ یوشع‌ بن‌نون‌ كاهنان‌ را خوانده‌، به‌ ایشان‌ گفت‌: «تابوت‌ عهد را بردارید و هفت‌ كاهن‌ هفت‌ كَرِنّای‌ یوبیل‌ را پیش‌ تابوت‌ خداوند بردارند.»
7  و به‌ قوم‌ گفتند:«پیش‌ بروید و شهر را طواف‌ كنید، و مردان‌ مسلح‌ پیش‌ تابوت‌ خداوند بروند.»
8  و چون‌ یوشع‌ این‌ را به‌ قوم‌ گفت‌، هفت‌ كاهن‌ هفت‌ كَرِنّای‌ یوبیل‌ را برداشته‌، پیش‌ خداوند رفتند و كَرِنّاها را نواختند و تابوت‌ عهد خداوند از عقب‌ ایشان‌ روانه‌ شد.
9  و مردان‌ مسلح‌ پیش‌ كاهنانی‌ كه‌ كَرِنّاها را می‌نواختند رفتند، و ساقه‌ لشكر از عقب‌ تابوت‌ روانه‌ شدند؛ و چون‌ می‌رفتند، كاهنان‌ كَرِنّاها را می‌نواختند.
10  و یوشع‌ قوم‌ را امر فرموده‌، گفت‌: «صدا نزنید و آواز شما شنیده‌ نشود، بلكه‌ سخنی‌ از دهان‌ شما بیرون‌ نیاید تا روزی‌ كه‌ به‌ شما بگویم‌ كه‌ صدا كنید. آن‌ وقت‌ صدا زنید.»
11  پس‌ تابوت‌ خداوند را به‌ شهر طواف‌ داد و یك‌ مرتبه‌ دور شهر گردش‌ كرد. و ایشان‌ به‌ لشكرگاه‌ برگشتند و شب‌ را در لشكرگاه‌ به‌ سر بردند.
12  بامدادان‌ یوشع‌ به‌ زودی‌ برخاست‌ و كاهنان‌ تابوت‌ خداوند را برداشتند.
13  و هفت‌ كاهن‌ هفت‌ كَرِنّای‌ یوبیل‌ را برداشته‌، پیش‌ تابوت‌ خداوند می‌رفتند، و كَرِنّاها را می‌نواختند، و مردان‌ مسلح‌ پیش‌ ایشان‌ می‌رفتند، و ساقه‌ لشكر از عقب‌ تابوت‌ خداوند رفتند، و چون‌ می‌رفتند (كاهنان‌) كَرِنّاها را می‌نواختند.
14  پس‌ روز دوم‌، شهر را یك‌ مرتبه‌ طواف‌ كرده‌، به‌ لشكرگاه‌ برگشتند، و شش‌ روز چنین‌ كردند.
15  و در روز هفتم‌، وقت‌ طلوع‌ فجر، به‌ زودی‌ برخاسته‌، شهر را به‌ همین‌ طور هفت‌ مرتبه‌ طواف‌ كردند، جز اینكه‌ در آن‌ روز شهر را هفت‌ مرتبه‌ طواف‌ كردند.
16  و چنین‌ شد در مرتبۀ هفتم‌، چون‌ كاهنان‌ كَرِنّاها را نواختند كه‌ یوشع‌ به‌ قوم‌ گفت‌: «صدا زنید زیرا خداوند شهر را به‌ شما داده‌ است‌.
17  و خود شهر و هر چه‌ در آن‌ است‌ برای‌ خداوندحرام‌ خواهد شد، و راحاب‌ فاحشه‌ فقط‌، با هر چه‌ با وی‌ در خانه‌ باشد زنده‌ خواهند ماند، زیرا رسولانی‌ را كه‌ فرستادیم‌ پنهان‌ كرد.
18  و اما شما زنهار خویشتن‌ را از چیز حرام‌ نگاه‌ دارید، مبادا بعد از آنكه‌ آن‌ را حرام‌ كرده‌ باشید، از آن‌ چیز حرام‌ بگیرید و لشكرگاه‌ اسرائیل‌ را حرام‌ كرده‌، آن‌ را مضطرب‌ سازید.
19  و تمامی‌ نقره‌ و طلا و ظروف‌ مسین‌ و آهنین‌، وقف‌ خداوند می‌باشد و به‌ خزانۀ خداوند گذارده‌ شود.»
20  آنگاه‌ قوم‌ صدا زدند و كَرِنّاها را نواختند. و چون‌ قوم‌ آواز كَرِنّا را شنیدند و قوم‌ به‌ آواز بلند صدا زدند، حصار شهر به‌ زمین‌ افتاد. و قوم‌ یعنی‌ هر كس‌ پیش‌ روی‌ خود به‌ شهر برآمد و شهر را گرفتند.
21  و هر آنچه‌ در شهر بود از مرد و زن‌ و جوان‌ و پیر و حتی‌ گاو و گوسفند و الاغ‌ را به‌ دم‌ شمشیر هلاك‌ كردند.
22  و یوشع‌ به‌ آن‌ دو مرد كه‌ به‌ جاسوسی‌ زمین‌ رفته‌ بودند، گفت‌: «به‌ خانۀ زن‌ فاحشه‌ بروید، و زن‌ را با هر چه‌ دارد از آنجا بیرون‌ آرید چنانكه‌ برای‌ وی‌ قسم‌ خوردید.»
23  پس‌ آن‌ دو جوان‌ جاسوس‌ داخل‌ شده‌، راحاب‌ و پدرش‌ و مادرش‌ و برادرانش‌ را با هر چه‌ داشت‌ بیرون‌ آوردند، بلكه‌ تمام‌ خویشانش‌ را آورده‌، ایشان‌ را بیرون‌ لشكرگاه‌ اسرائیل‌ جا دادند.
24  و شهر را با آنچه‌ در آن‌ بود، به‌ آتش‌ سوزانیدند. لیكن‌ نقره‌ و طلا و ظروف‌ مسین‌ و آهنین‌ را به‌ خزانۀ خانه‌ خداوند گذاردند.
25  و یوشع‌، راحاب‌ فاحشه‌ و خاندان‌ پدرش‌ را با هر چه‌ از آن‌ او بود زنده‌ نگاه‌ داشت‌، و او تا امروز در میان‌ اسرائیل‌ ساكن‌ است‌، زیرا رسولان‌ را كه‌ یوشع‌ برای‌ جاسوسی‌ اریحا فرستاده‌ بود پنهان‌ كرد.
26  و در آنوقت‌ یوشع‌ ایشان‌ را قسم‌ داده‌، گفت‌: «ملعون‌ باد به‌ حضور خداوند كسی‌ كه‌ برخاسته‌، این‌ شهر اریحا را بنا كند؛ به‌ نخست‌زادۀ خود بنیادش‌ خواهد نهاد، و به‌ پسر كوچك‌ خود دروازه‌هایش‌ را برپا خواهد نمود.»
27  و خداوند با یوشع‌ می‌بود و اسم‌ او درتمامی‌ آن‌ زمین‌ شهرت‌ یافت‌.